- در چند سال اخیر، ادبیات داستانی ما تحت تاثیر قرار گرفته است و به نظر میرسد یک شمشیر دولبه است. از طرفی فضای جدیدی را به روی ادبیات داستانی باز میکند و از سوی دیگر ممکن است آسیبهایی را در پی داشته باشد. یکی از این صدمات وارده نشت خطاهای فضای مجازی به فضای مکتوب است. این قبیل خطاها در آثار ترجمه وارد شده و در تالیفها نیز دیده میشود. مخاطب از ناشران، مترجمهای مشهور و کتابهایی که نام ویراستار در شناسنامه آن آمده توقع ندارد این نوع اشتباهات تکرار شود اما چنین خطاهایی فراگیر شده است.
- کتابهای عامه پسند که به تیراژهای بالا میرسد، ایرادهای زبان فارسیِ بسیار و خطاهای داستانی، املایی و نگارشی دارند.
- عدهای از نویسندگان تفاوت بین داستان، قصه، رمان و داستان بلند را نمیدانند؛ اما ادعای نویسنده بودن دارند و یک ویراستار باید با چنین افرادی، کار را پیش ببرد.
- ویراستاری یک اثر را میتوان به کسی سپرد که هم ویراستاری را خوب بشناسد و هم ادبیات و داستان بداند، درواقع بوی داستان و ویرایش در جانش نشسته باشد.
- تیپ ها و شخصیت ها به خوبی معرفی شوند.
- شخصیت اصلی نقش آفرینی بیشتری داشته باشد و داستان را رهبری کند.
- بار اصلی داستان به دوش شخصیت اصلی باشد.
- مباحث و موضوعاتی که برای داستان انتخاب می شود با تجربه مردم، سازگار باشد.
- در بعض موارد، ویراستار متوجه برخی اشتباهات در کتاب میشود؛ اما به لحاظ تکنیکهای داستانی اجازه ندارد آن را حذف کند. مثال: در ویرایش، کمترین و سطحیترین کار ویراستار اصلاح غلط املایی است. در داستاننویسی زاویهدیدی داریم به اسم زاویهدید نامهنگاری. در این زاویهدید، قسمتی از داستان در نام? شخصیت داستانی پیش میرود. حالا در نظر بگیرید در داستان در جایی که زاویهدیدش نامهنگاری است، بهجای «طاقت» نوشته باشند «طاغت»! اینجا ویراستار نباید غلط املایی را برطرف کند؛ چون همین غلط املایی بخشی از شخصیتپردازی محسوب میشود و بیان میکند که سواد این شخصیت در این حد است.
قلم
این وبلاگ در 11 / 5 / 98 به دنیا آمد. در آن به مسائل ویرایشی، نگارشی، ادیان، معارف اسلامی، کتاب و گردشگری می پردازم.