اصفانیه داشت میمرد به زنش میگه : برو ?رایش کن آ لباسی خب بوپوش آ شیک کن
زنه میگه : آخه بدس که! تو داری میمیری، من برم آزارتیزار کنم...؟؟!!
اصفهانیه میگه : وخی زوود باش، شایِد عزراییل اِز تو خوشش اومِد آ بجا من، تورا برد!!!
اصفانیه داشت میمرد به زنش میگه : برو ?رایش کن آ لباسی خب بوپوش آ شیک کن
زنه میگه : آخه بدس که! تو داری میمیری، من برم آزارتیزار کنم...؟؟!!
اصفهانیه میگه : وخی زوود باش، شایِد عزراییل اِز تو خوشش اومِد آ بجا من، تورا برد!!!
استادارو توجمع خودمون به اسم کوچیک صدا میزدیم.
یکیش دکترمجیدحسینی!
مثلا میگفتیم این ترم با مجید کلاس داریم.
سرجلسه امتحانش سوال داشتم.
حواسم نبود که کجام با صدای بلندگفتم: مجید کو?! :|
مراقب گفت آقای دکترپشت سرتونن :|
جرأت نکردم پشت سرو نگاه کنم فقط برگه رو تحویل دادم و در رفتم.