سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلم

این وبلاگ در 11 / 5 / 98 به دنیا آمد. در آن به مسائل ویرایشی، نگارشی، ادیان، معارف اسلامی، کتاب و گردشگری می پردازم.

اصفانیه داشت میمرد به زنش میگه : برو ?رایش کن آ لباسی خب بوپوش آ شیک کن

زنه میگه : آخه بدس که! تو داری میمیری، من برم آزارتیزار کنم...؟؟!!

اصفهانیه میگه : وخی زوود باش، شایِد عزراییل اِز تو خوشش اومِد آ بجا من، تورا برد!!! 

   


استادارو توجمع خودمون به اسم کوچیک صدا می‏‌زدیم.

یکیش دکترمجیدحسینی!

مثلا میگفتیم این ترم با مجید کلاس داریم.

سرجلسه امتحانش سوال داشتم.

حواسم نبود که کجام با صدای بلندگفتم: مجید کو?! :|

مراقب گفت آقای دکترپشت سرتونن :|

جرأت نکردم پشت سرو نگاه کنم فقط برگه رو تحویل دادم و در رفتم.